اتانازاتاناز، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 23 روز سن داره

اتاناز فرشته ی کوچولو

شب یلدا

به صد یلدا الهی زنده باشی / انارو سیب و انگور خورده باشی اگر یلدای دیگرمن نباشم / تو باشی تو باشی تو باشی یلدات مبارک فرشته کوچولو   ...
30 مهر 1391

اتاناز کوچولو با کارهای عجیب و غریبش

می بینید چقدر دخملیم شیطونه برای مشاهده ی بقیه عکسها ادامه مطلب تشریف بیارین   نگاه کنید تورو خدا  چطوری خمار شده و قلیون میکشه تو اشپز خونه بودم و سرم حسابی گرم بود که یکدفعه برگشتم و دیدم اتاناز با دختر داییش هستی کشو میز رو خالی کردن رفتن توش به خاطره علاقه ی زیادی که اتاناز به لباسشوئی داشت بلاخره یکروز تونست خودشو بکشونه داخل لباسشوئی این هم شیطونی اتاناز جون با دائیش فرشته کوچولو ی من خیلی گرسنش بودو می خواست دختر داییئیش هستی رو بخوره فرشته  کوچولو ی ما هنگام شیطنت خوابش برد اونم کجا ؟ تو ویترینه کمدش ...
5 آذر 1390

سفر اتاناز جون به کیش

اخرای خرداد سال ٩٠ بود که  من و ما مانی  و  خاله ها و زندایی ها به شیراز  خونه ی دایی یوسف رفتیم و بعداز چند روز به همراه دایی و زندایی به کیش سفر کردیم  خیلی خیلی خوش گذشت منو سارینا و مهدیه و امیر مهدی که دختر خاله و پسر خالم هستند و مهرساو هستی که دختر دائیم هستند هروز کنار ساحل می رفتیم و کلی اب بازی و شن بازی میکردیم البته مهرسا کمی کوچلو بود نمی تونست با ما بازی کنه و فقط نگاهمون میکرد البته ناگفته نمونه که خیلی جاهای دیدنی هم رفتیم و حسابی بهمون خوش گذشت هتل داریوش ...
5 تير 1390

اش دندونی فرشته کوچولو

اناره دونه دونه   بچه ای دارم دوردونه   قشنگ و مهربونه اناره دونه دونه    سه چهار روزه که بچم     گرفتار دندونه توی دهان بچم       یه گل زده جوونه گل نگو مرواریده   مثل طلای سفیده اناره دونه دونه     هیچکس ازین   قشنگ تر جواهری ندید ه     دخملی گلم 6 ماه و چند روزه بود که اولین دندونش جوونه زد  با کمک خاله جون و مادر بزرگش برای دخملیم اش دندونی پختیم و برای راحت در اومدن دندونای بعدیش دعا کردیم       ...
17 خرداد 1390